با رفتن او شرشر باران کافیست ...

ساخت وبلاگ
میخواهی چه کار بانو...

این دنیارا ؛ دنیایی که جز تحقیر و افسردگی

چیز دیگری به تو تحمیل نمی کند

اگر تو هم روزی شبیه همین آدمیان شدی

اگر همه ی این تاریکی ها

رفتی و برنگشتی ...

ومن کجای این خرابه ها دنبال تو بگردم...؟!

چطور دلم را آرام کنم

که نیمه شبها تا خود صبح در سیل خیسی اشکهایت

بالشت را تر نمیکنی؟!

چطور آرام گیرم که پشت تحقیرهای دیگران

تکیه بر دیوار سست عشق کسی گریه نمی کنی!!

چطور خودم را آرام کنم از زور تنهاییت 

خودت را ناخواسته در آغوش خواسته های دیگران

نمی پیچانی ؟!!

میترسم بانو...

میترسم در نبودنم

در پنهان تو جایی دیگر برایم نگذاری

می ترسم از این آدمها...

تو باشی و من روزی نباشم 

نباشم تا گره های کور آن دل گرفته ات را

باز کنم

 

میترسم 

میترسم 

این همه زشتی و خشم این دنیا

تمام زیبایی روح و روانت را بدرد!!!

کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 253 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 10:39