به تو که فکر میکنم باران می بارد !!!

ساخت وبلاگ
فارغ از تمام غصه های این روزها
شب را می نشینم و با خیال تو خلوت میکنم
تمام تقویم های به سر رسیده ته انبار را کنار سد میکنم
تا همچون ماهی قرمز تنگ بلور از دست خیالم در شب سر نخوری
یک به یک روزهای رفته را ورق می زنم به تو میرسم در پاییزی رویایی...
به باد فکر میکنم
به برگهای سرگردان کف حیاط
به شمعدانی کنار حوض...
به واژه ها فکر میکنم تا ترانه ای عاشقانه ناب برایت بسرایم‌
ترانه ای که در خور عشق نابت باشد نه این واژه ها و شعرهای بی معنی که در همین صفحه های بی جان مجازی دست به دست می چرخد نه ؛ در خور تو نابترین واژه باید باشد شعری ٫غزلی و حتی نامه ای که تورا به وجد بیاورد...
شعر تو باید فارغ تمام سین ها و‌ سی و دو واژه ای باشد که قرنهاست کشف شده
واژه ای که ماهی قرمز مرده روی تنگ بلور را زنده کند
واژه هایی که رنگ و بوی تازه به سبزه های ته باغ دهد
واژه هایی که این همه زشتی و سیاهی شهر سفید کند
واژه هایی که قدرت آن را داشته باشند تو آرام به آنها
تکیه کنی و برایم عاشقی کنی واژه هایی‌که تمام کوره راه ها را بتواند هموار کند
واژه هایی که شادی تمام رویاها را برایم به ارمغان بیاورد
واژه هایی که این بار تورا به من رساند و تمام خانه را پر از عطر یاس و مریم کند ...

وقتی واژه اسم تورا خط دهند 

بر حرفها دهانم طعم خوش بهار میگیرد

دیگر چه فرقی میکند تابستان باشد 

یا زمستان...

چه فرقی میکند پرستوها کوچ‌کنند 

یا یاکریم باز بیایند

تو که در واژه هایم قدم بزنی

شعرهایم طعم نوبرانه بهار می گیرد...

حمید عسکری اطاقوری |15:47 |بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۶

کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 241 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 13:42