مرا یاد ؛ تورا فرموش ...

ساخت وبلاگ

آن روزها در سکوت جنگل ابری در گل خیالم

مرهمی بودم برای زخمهای تیشه و تبر...

آن روزهای که برای سد نگاه آشفته ات

پلی زدم به آسمان شبهای روشن

برای ریختن سبد سبد ستاره از چشمانت...

مانده بودم...

ماندم با احساسی ترک خورده از بیشه زار جان و جان ...

و عشق - قراری شد بین خدا و شیطان -

آن روزها که بودی

مرغ دلم را در سراب ته نشین کردم

و این روزها گل خیالم پرپر میشود

در شوره زار نبودن تو ...

یادم بخیر

تورا فراموش ...

نوشته شده در نوزدهم شهریور ۱۳۹۶ساعت 7:26 توسط حمید عسکری اطاقوری| |

کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : تورا,فرموش, نویسنده : sobhbabarana بازدید : 253 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 23:15