کوچه های باران خورده

متن مرتبط با «دیگران» در سایت کوچه های باران خورده نوشته شده است

برای آنچه دیگران زندگی می نامند من آرزو شناختمش...

  • برای آنچه دیگران زندگی می نامند من آرزو شناختمش... تورا می خواهم...تورا...برای چند سال دیرتر پیر شدنیک لحظه فقط یک لحظه گرمی دستانت را در دستانم...تورا می خواهمتورا...برای قرنها آرامش و شادی پس از مرگمفقط لحظه ای به قدر لحظه ایجنباندن لبهایت رابه اینکه بگویی هنوز _دوستم داری _تورا میخواهم و تورا...برای چند دم خنک شدن آتش دلمو تنی به آب زدن در اقیانوس آغوشتپیچیدن مرگ تنم در موج موهایت...تمام اینها بهانه بود تا بگویممن برای دیوانگی تمام تابستان ملال آورمتنهایی های پائیزمو جنون عاشقانه هایم در بهارم...هنوز به یک پیام از تو خوشم...و تو نیستی تا بگوییتا بشنوم تا لمس کنم...و من ،قاب کرده ام تمام شادیم راتمام لبخندهایم راتمام آرزویهایم را بر دیوار فراموشی زمانو آویخته ام به تن مرگ لحظه هایمتا فراموش کنم تمام آنچه را که از تو دیگر ندارمپ.نتابستان امسال هم داستانی واسه خودش داره، بارونهای سیل آسا، شبهای سرد، آفتاب داغ...خدا بخیر کنه پاییز رو ... نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: دوم مرداد ۱۴۰۲ ساعت: 18:21 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها