کوچه های باران خورده

متن مرتبط با «زمستان» در سایت کوچه های باران خورده نوشته شده است

آفتابی ترین هوای بارانی گرمترین زمستانی......

  • آفتابی ترین هوای بارانی گرمترین زمستانی...... هیچ چیز این جهان اتفاقی نیستحتی؛افتادن سایه نگهایت به روی پلکهایم ........ نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: بیستم دی ۱۴۰۲ ساعت: 20:31 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • زمستان...

  • خدا را چه دیده ای...شاید این زمستان با دل مردمان همراه شودبرف ببارد روی برف اما؛نه شاخه ای خم شودنه درختی بر زمین بیافتد...!!خدا را چه دیده ای شما این زمستانعاقلانه ببارد بشکند تمام _دار_ ها... نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: دوم دی ۱۴۰۱ ساعت: 13:1 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • زمستان است و سرد

  • زمستان است و سرد من آنقدرتمام این سالها را سرم گرم تو بودهکه حالا نیستی تمام روزهایمسرد و زمستانیست... نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: یکم اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت: 7:53 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • زمستان است و هوای رابطه ها ناجوانمردانه سرد است

  • پنجره ها را باز کن... پنجره ی دلت را باز کن ... این روزها خاکسترم را به باد داده ام شاید ؛ شاید آخرین تکه هایش سهم تو شود... گویی دوست داشتن هم  برای خودش فصل دارد !!!   چرا فکر میکنم  زمستان که می , ...ادامه مطلب

  • زمستان است سرما کمین کرده میان آغوشهایمان ...

  •   نبودن تو  با هیچ واژه ای رام نمی شود شعرها ؛ اندوه تورا برایم به ارمغان می آورند   زودتر بیا ؛ زودتر  این زمستان دارد مرا می کشد  , ...ادامه مطلب

  • تمام دردهایتان را جایی چال کنید ، یک زمستان برای مرگ بدون _ او _ برای مردن کافیست

  • زمستان و همان عروس پا به ماه - بهار- است که گاهی ویار لباس عروس می کند... تو تاوان کدام حرف نگفته ای که پائیز با تمام و بادها و باران های عاشقانه اش رفت و من جرات نداشتم تا حتی یک بار بگویم _دوستت دارم , ...ادامه مطلب

  • گفتی که زمستانی از جنس خزانی ، در حسرت دیدار تو بهارم به جهانی

  • غربت نشین عبور آسمانی بی ستاره ام بعضی شکفته در نفس ابرهای پاره پاره ام من مانده ام و تمام  این غزلهای یخ زده من مانده ام و سکون پریشان بی چاره ام روی نگاه تو ؛ گویی مرده است ( حمید ) شب مانده است در گودی سیاه چاله ام باز میگذری همچون شهاب از چشم من آهسته تر دل بکن ازاین حرفهای  دوباره ام تنهاتر از پرنده بی تاب من که نبوده ای ؟! ببین دردفتر سپیدم هنوز پر از استعاره ام خاموش و خسته گذشته ای از کنار من کم نکن نگاهت را هنوز -من-یک ستاره ام   از آن همه مهربانی دیگر خبری نیست میان دلها !! خشکیده سرچشمه گویا دیگر آلوده نمیشود هیچ خوابی با رویا ... نوشته شده در بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۶ساعت 10:6 توسط ح,گفتی,زمستانی,جنس,خزانی,حسرت,دیدار,بهارم,جهانی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها