کوچه های باران خورده

متن مرتبط با «گریه» در سایت کوچه های باران خورده نوشته شده است

من بی تو در بهار هم گریه میکنم ....

  • من بی تو در بهار هم گریه میکنم .... فصلها نو میشوند درختان سبزو هوا تازه تر...زمان را دزیده ام از تمام ثانیه های دربدرتا وقتی نیستی هیچ ثانیه ای بی تو تکرار نشودشاید در اوج این ثانیه های نبودنتکودکی در کنار حوض تشنه ینگاه مهربان تو باشدشاید دلی هنوز به امید دیدارت می طپدو شاید ماهی قرمز توی تنگ حوض روی سفره ی هفت سیناز لای پنجره نیمه باز اتاق منتظر دروازه ی نور باشدنوری از برق چشمانت جهان را روشن میکندباران که آمد از پشت ابرهای مه گرفتهمواظب تمام ستاره هایم باشمن زمان را دزیده ام تادر هیچ قرنی تکرار نشویتا بادهای موسمی طعم آغوشت رادر آغوش هیج نسلی به صلیب نکشدحتی اگر قرنها هیچ نسیمی بوی تو را در یاد هیچ عاشقی به یادگار نگذاردمن تا قرنهای قرن منتظر نیامدنت می مانم...///پ.نروزنه ای میان دیوار شده امدیواری که رو به تمام آوارهای جهان است نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: بیستم اسفند ۱۴۰۲ ساعت: 11:5 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گریه کن ...

  • گریه کن بانو...تنم زخمیست شاید مرحم شود _عطر تو _وقتی که می باری ....پشت پنجره ی نگاهت کلاغی خسته به انتظار دستی دلخوش به بهارغمگین میخواندکه جا مانده از پائیز ..../////عالی جناب...سالهاست که مرا دچار, ...ادامه مطلب

  • من بی تو در بهار هم گریه می کنم...

  • در مسیر باد نشسته ام و تو در بند نگاهم تاب میخوری بهار را  بر گل های دامنت بپاش  من اینجا ؛ شوق پروانه شدن دارم ...    چقدر زود دلم  برای بهار تنگ شده ...  ///// چقدر دلم  هوایت را کند این ر, ...ادامه مطلب

  • بیاییم ساعت برای خودمان گریه کنیم...!!

  • بیاییم عادت کنیم هر روزچند لحظه ای گریه کنیم... فرقی هم ندارد برای آن دخترک سر چهار راه که تمام آرزوهایش را در چند جعبه آدامس ریخته و به تو‌ می فروشد باشد یا برای چشمهای اون پیرمرد و پیرزنی که سالها به در دوخته خشک شدند.... یا دستهای لرزان مادر وقتی قاشق دارو را به زور به لبش میرساند...یا قاب عکس پدر روی طاقچه که نگرانی را میتوان از عمق چشمانش خواند ... بیایم هر روز گریه کنیم برای شستن غبار چشمهای,بیاییم,ساعت,برای,خودمان,گریه,کنیم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها