کوچه های باران خورده

متن مرتبط با «این» در سایت کوچه های باران خورده نوشته شده است

دلتنگ توام و این دیگر شعر نیست !!

  • دلتنگ توام و این دیگر شعر نیست !! تمام روزها و شب هایمان پرشده از جنگهای تن به تنجنگ انگار تن رنجور مارا نشانه گرفته در صف اول جنگ ایستاده ایم و‌ بهانه ای که ما را آواره کنددرپس این جنگها تنها کودکیمان ماندهبا چشمهایی همچون پیاله خون از گریه های ممتد شب...زخمیم از هزار جنگ نرفته سرم تیر میکشداز تمام گلوله هایی که نخورده ام!!_دلم هزار پاره استاز آواره گی که نکشیده ام!! نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: شانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت: 12:31 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گاهی به پشت سر نگاه کن گم شده ام اینجا ...

  • گاهی به پشت سر نگاه کن گم شده ام اینجا ... این روزها که هوا یکسر به بهار زده آدم دلش غنچ میزنه برای رفتن و رفتن ...کاش اون دل و دماغ همیشگی بود کاش...روزها و هوای روزهای نزدیک بهارهمیشه واسه همه یه غم بزرگی داره که هیچ کس نمیدونهنمیدونم چرا این غروبای یه غم عجیبی تو دلم سنگین میکنه ؟!اما یه حال خوبی هم به آدم میدههرصبح وقتی جلوی آینه وا می ایستی و با موهات ورمیریسفیدی موهات تو ذوقت نمیزنهگودی زیر چشمت برات اهمیتی نداره ...نمیدونم چرا وقتی باد میاد تو تنم بپیچه سردیش یه ذوقی بهم میدهیه ذوقی مثل یه کرم ابریشم تو انتهای پیله بودناینکه فکر میکنی هرلحظه میخوای این حصار دورت رو بشکنیو مثل پروانه ها پرواز کنی ...هوای بهار واسه همین چیزاش قشنگه که آدم دلش میخواد واسش بمیره ...پ.ندوروغ گفتم من حس و حال و خودمو میشناسم میدونم چه مرگمه . نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: بیست و پنجم بهمن ۱۴۰۲ ساعت: 19:45 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • امان تاسیان این روزهای شهرم لنگرود

  • امان تاسیان این روزهای شهرم لنگرود, ...ادامه مطلب

  • پاییز و‌ این باد لعنتی و‌ بوی تو....

  • پاییز و‌ این باد لعنتی و‌ بوی تو.... پائیز است و عطر توچون پروانه ای بر بالهای باد می رقصد...حسود میشوم و خودم را بغل میکنمببخشید دستانم؛-سالهاست که یک معذرت بدهکارتان مانده ام-!!!پ.نپائیز آمده چرا لحظه ای کنارم نمی نشبنی!!! نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: دوازدهم آبان ۱۴۰۲ ساعت: 9:0 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • امان تاسیان این روزهای شهرم لنگرود

  • امان تاسیان این روزهای شهرم لنگرود, ...ادامه مطلب

  • کجای این جهان خاکسترم را بر باد داده ای !!

  • کجای این جهان خاکسترم را بر باد داده ای !! خسته ام اما ...اما پرنده ها را که دیگر به خوبی می شناسمو این همه آسمان را فقط برای زیباییدر شعرهایم نقاشی نکرده امیادت نرود...برای همه درهای خانه ام کلونی ساخته امتا هروقت که آمدی پریشانیم را نبینیاین روزها هر صبح کنار آیینه می ایستم و خودم را می بندمبه سرخ آب و سفید آبی تا وقتی آمدینگران روزهای تیره ی گذشته ام نباشینمیدانم چرا ...اما قبل تر ها وقتی شماره ات را که می گرفتمتمام دنیا برای سلامتی من سوت می زدند...شماره ات را که می گرفتم خودم می شنیدم پچ پچ های عاشقانه ایکه پرندگان در گوش تو نجوا می کردندخسته ام بانو...باور کن خستگی تا مغز و استخوانم ریشه کردهنه دیگر می توانم بالی در بیاورم ...نه با این لبهای به کبودی نشسته میتوانم دیگردرحرفهایم برایت بال و پری کنار بگذارمتا بتوانی به سویم پرواز کنی ...تمام زمین و زمان را به پای پرنده ها گره زده ام تا بی نهایت ندیدنمتمام آنچه از تو مانده را باخودشان بردندنمیدانم خاطرات نداشته ام از تودر کدام کویر تشنه خواهد باریدکه هرشبش را خواب دیده بودتا تعبیر شود خوابش را ...! نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: هجدهم مرداد ۱۴۰۲ ساعت: 7:49 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اینان تفاله پس افتاده ی نطفه ی کدام شیطانن عالی جناب !!

  • اینان تفاله پس افتاده ی نطفه ی کدام شیطانن عالی جناب !! این شبهایی که ضجه و بی پناهی پدر و مادارن داغدار که فریادهایشان به آسمان میرسد، همان آسمانی که میگفتند خدا هست و فریادرسی نیست، وقت خواب با همان خدایی که میگویند زمانی بود!! زیر لب سخن به گله و شکایت میگذارم و از او میخواهم که اگر وعده ی که داده و یقین دارد که از رگ گردن به ما نزدیکتر است زحمت بیدار شدن و دیدن مکررات هر روزه را برایم به خودش ندهد.درد به تمام سلولهای وجودم رخنه کرده و سکوت از روی درماندگی راه گلویم را بسته به اینکه می بینم و یقین دارم که چه ظلمی به این مرز و بوم رفته و کاری جز حسرت و نگرانی و شنیدن فریادهای مادری که جوانش جلوی چشمم پرپر شد و چه ناجوانمردانه بر سرش ایستادند تا جان دهد !!به خودم میگویم مگر میشود در بدن این اهریمنان خدا نفس دمیده باشه؛ اینان تفاله ی پس افتاده نطفه کدام نسل شیطانن که اینگونه کمر به بریدن گلوی خسته جوانان، خفه کردن شیون و ضجه های پدران و مادرانمان بسته اند !!؟؟///عالی جناب نیستی!!!به خودت قسم که نیستی ...!!! نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: شانزدهم آبان ۱۴۰۱ ساعت: 7:11 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • این پاییز باران نمیخواهد...

  • این پاییز باران نمیخواهد... این پائیزنه شعر میخواهدنه باران میخواهدنه آ...این پائیز کمی شعور میخواهدکمی جان...تا پاییزهای نیامده راعاشقانه در باد و باران عاشقانه تر زندگی کنیم... نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: سوم آبان ۱۴۰۱ ساعت: 9:6 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • این بار خدا پیغمبری از جنس زن مبعوث نموده ...

  • در خیابان قدم میزنم پچ پچ های مردم از تحجر و احمق بودن آدمیان میگویند. در صفحه های مجازی سخن از جاهلیت است و خرافات آنانی که هنوز هم شفا را در حرم می جویند و در جایی جدای از باورهایمان زنی خودش را فدا, ...ادامه مطلب

  • من خوشم پشت این بی خاطره ای از تو با سیگاری

  • در این حصار تاریک خانه هایمان هنوز زنده ایم؛زنده به صدای شرشر دوباره باران روی ناودانهای خیس کوچه ها...زنده به رقص باد بر شکوفه های بهارنارنج بر خیالمان اما دلتنگ؛دلتنگ در آغوش کشیدن عزیزانمان،پدروماد, ...ادامه مطلب

  • بعد این روزها به همه خواهم گفت که برای داشتن تمام محالات زندگی گاهی لازم است قرنطینه کنیم خودمان را

  • پشت دیوارهای پر از سکوت و تنهایی نشسته امجسمم را قرنطینه کرده ام با خیالم چه کنم !!هر صبح که آفتاب با شرمندگی خودش را به دیوارها می تاباتدجسم لحاف پیچم آرام مثل ماهی مرده ی رو آب سکون را فریاد میزندخی, ...ادامه مطلب

  • بی تو این جهنم بی تو را چه کنم !!!

  • حال من خوب است باورکن...راه میروم...میدوم...میخندم...می رقصم...نه برای اینکه از یک خطراز مرگ و نیستی گریخته امحال من خوب است و عاشقانه هنوز زندگی میکنمفقط کمی نگرانم !!نگرانم اگر تو نباشیتمام این زندگی را چه کنم ؟!////این نوشته _مخاطب خاص _ ندارد., ...ادامه مطلب

  • این روزها تنها، در باغ دلم با تو خاطره می چینم

  • گیرم در کنار همین شبهای دراز دیوانه و مسخ شده پنجره ام باز و دست و چشم خشک شده به راهبه کوچه ای که رهگذرانش هی می آیند و هی میروند - بمیرم -کدام ستاره و ماه در آسمانروبند سیاه برچهره اش میزند !!؟؟؟کدا, ...ادامه مطلب

  • پائیز دارد می رسد بیا مرا از گیسوان این باد رها کن

  • دیریست که مرده ای در یاد مناز همان زمانی که هزاران دروغ از تودر انفجار خاطره هایت در ذهن من تورا آه کشید , ...ادامه مطلب

  • هیچ کس راه این خرابه ندانست .....

  •  گم شده است دلی در جانم هیچ کس ؛ هیچ کس - غیر تو -راه این خرابه نداند .....!, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها