کجای این جهان خاکسترم را بر باد داده ای !!

ساخت وبلاگ

کجای این جهان خاکسترم را بر باد داده ای !!

خسته ام اما ...

اما پرنده ها را که دیگر به خوبی می شناسم

و این همه آسمان را فقط برای زیبایی

در شعرهایم نقاشی نکرده ام

یادت نرود...

برای همه درهای خانه ام کلونی ساخته ام

تا هروقت که آمدی پریشانیم را نبینی

این روزها هر صبح

کنار آیینه می ایستم و خودم را می بندم

به سرخ آب و سفید آبی تا وقتی آمدی

نگران روزهای تیره ی گذشته ام نباشی

نمیدانم چرا ...

اما قبل تر ها وقتی شماره ات را که می گرفتم

تمام دنیا برای سلامتی من سوت می زدند...

شماره ات را که می گرفتم

خودم می شنیدم پچ پچ های عاشقانه ای

که پرندگان در گوش تو نجوا می کردند

خسته ام بانو...

باور کن خستگی تا مغز و استخوانم ریشه کرده

نه دیگر می توانم بالی در بیاورم ...

نه با این لبهای به کبودی نشسته میتوانم دیگر

درحرفهایم برایت بال و پری کنار بگذارم

تا بتوانی به سویم پرواز کنی ...

تمام زمین و زمان را به پای پرنده ها گره زده ام

تا بی نهایت ندیدنم

تمام آنچه از تو مانده را باخودشان بردند

نمیدانم خاطرات نداشته ام از تو

در کدام کویر تشنه خواهد بارید

که هرشبش را خواب دیده بود

تا تعبیر شود خوابش را ...!


نويسنده :حمید عسکری اطاقوری

تاريخ: هجدهم مرداد ۱۴۰۲ ساعت: 7:49

کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 54 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 21:02