جاانم باش به لب بیا...

ساخت وبلاگ

جاانم باش به لب بیا...

روزگار غریبیست نازنین ...!!!

این روزها همگان دنبال خانه ای می گردند امن و ساکت

که آرام ارام رو به مردن نهند

ومن ؛

دنبال کوچه ای خلوت بی انتها برای نماندن

و نرسیدن با تو...

بی واژه سرودن و همهمه ای باشد

از باریدن باران ...

بگذریم ...

اگر روزی کنار این همه بهار که بر تن زیبای درختان باریده

قناری خسته ای را دیدی کنار حوض

خسته به آسمان می نگرد و دور دست ها

یادی از من کن ...

نمیدانم آنجا که تو هستی بهار به زیبای خودت

به تن لخت درختان دمیده یا نه اما؛

من اینجا هرروز شکوفه های باران را

به انتظار دیدنت شبهایش را

به یلدای صبح گره زده ام

پ.ن

چقدر خوب شد که آمدی

وگرنه من از کجا میتوانستم بفهمم

که یک نفر را می توان

اینهمه دوست داشت ؟!


نويسنده :حمید عسکری اطاقوری

تاريخ: بیست و یکم فروردین ۱۴۰۳ ساعت: 12:14

کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 4 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 16:20