بهار اومد ...
آدمهای دوربرمون خوب نشدن
حالمون خوب نشد
آدمها مهربون تر نشدن
دردهامون هنوز به روزن...
اما ؛
خداروشکر؛ بهارنارنجهای شهرم
باز شدن و عطر عاشقی رو
عطر یادت رو ؛
تو کوچه های شهرم پاشیدن ...
پ.ن
بهار اومده و بهارنارنجا بازشدن اما؛
هنوز هم در اون ور میز تو غایبی !!!
و شاید روزی بیایی که باد خاکستر گلهای مزارم را می برد ...
نويسنده :حمید عسکری اطاقوری
تاريخ: بیست و هشتم فروردین ۱۴۰۳ ساعت: 19:27
کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 3 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 16:20