کوچه های باران خورده

متن مرتبط با «روز» در سایت کوچه های باران خورده نوشته شده است

پنجره ها سکوت را روزه گرفته اند...

  • پنجره ها سکوت را روزه گرفته اند... در غوغای نشسته در باد این باد لعنتی این باد دربدرزمزمه هایت را می چرخاند آنگاه که گوش فرو برده ای در آغوش دیگری ...!!می خشکاند دست های پر از جوانه امریشه های فکرم را وقتی می کوبد بر پنجره نگاهم !!به چشمانم سپرده ام باد را به بازی نگیردتا آخرین نگاهت از چشمانم ذوب نشود سرخ سفید زردمن شب زوزه ی باد...تمام قرصهایم را خورده ام دیگر هیچ چیزی نمانده در من جز سکوتی که دیگر –کسی را- به یادم نمی آورد ...حتی – تو –تویی که تمام رفتن منیاز خودم ...از لبخندهایم ...از دردهایم ...و از روزهای بی دغدغه ام .../////چه زمستان بلا تکلیفی را تجریه می کنیم نه بارانی نه برفی نه حرفی .... نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: دوازدهم دی ۱۴۰۲ ساعت: 10:12 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • امان تاسیان این روزهای شهرم لنگرود

  • امان تاسیان این روزهای شهرم لنگرود, ...ادامه مطلب

  • امان تاسیان این روزهای شهرم لنگرود

  • امان تاسیان این روزهای شهرم لنگرود, ...ادامه مطلب

  • روزگار غریبیست...

  • روزگار غریبیست... روزگار غریبیست نازنین !دیروز از آزار -تنهایی-پناه بردیمبه -تن هایی-...و امروزاز آزار -تن هایی-پناه برده ایمبه -تنهایی- !!! نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: سیزدهم شهریور ۱۴۰۲ ساعت: 7:28 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روزجهانی چپ دست ها

  • روزجهانی چپ دست ها گفت: چپ دست بودنت یک اجبار بود و‌ خودت دخالتی در اون نداشتی !!گفتم : حق با تو هستش اما قبول کن زندگی کردن در میون این همه آدم راست دست هنر میخاد که داشتیم که زیرپاشون لهمون نکردن...///چپ دستای عزیز روزمون مبارک ❣️ نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: بیست و دوم مرداد ۱۴۰۲ ساعت: 8:52 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یاد باد آن روزگاران یاد باد

  • یاد باد آن روزگاران یاد باد یادش بخیر شعرهای کتابهای اول دبستان شعرهایی که هم عطر خوبی داشت و هم طعم خوبی . همیشه آرزوم بود که شاعر این شعرهارو ببینم و کنارشون بشینم چون حسخوبی برام داشتن و حالا بعد سالها کم کم این فرصت رو داشتمکه در کنار یکی از بهترین خاطره سازهای زمان کودکیم ساعتی چند همنشین بشم؛ استاد مصطفی رحماندوست عزیزو دوست داشتنی با اون چهره مهربونش. نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: هشتم تیر ۱۴۰۱ ساعت: 8:48 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جناق شکستم آن روز ...

  • جناق شکستم آن روز ... به غصه ها و قصه های این جهان - نبودنت - را اضافه کن ...نبودن تو همچون دردیمچاله شده در من رایگان هر روز و هرسال افزون میکند کمان شانه هایم را ...و بعد رفتن تو بودآسمان شبش رابه تیره ترین شبهایش آراستو خورشید دیگر نیامد...و در سکوت نبودن - تو -من ، آهسته آهسته پیرو پیرتر می شوم و خنده های از سر شوق دوباره دیدنت رابه گورستان می برم ...////روزی  روزگاری اگر آمدی و من نبودم گمان مبر بی تو زنده باشدم ...نبودنت هر فصل و هر سال جای دوری نرفت از دوش این بهار افتاد بر دوش بهاری دیگر ... نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: هشتم خرداد ۱۴۰۱ ساعت: 0:1 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بعد این روزها به همه خواهم گفت که برای داشتن تمام محالات زندگی گاهی لازم است قرنطینه کنیم خودمان را

  • پشت دیوارهای پر از سکوت و تنهایی نشسته امجسمم را قرنطینه کرده ام با خیالم چه کنم !!هر صبح که آفتاب با شرمندگی خودش را به دیوارها می تاباتدجسم لحاف پیچم آرام مثل ماهی مرده ی رو آب سکون را فریاد میزندخی, ...ادامه مطلب

  • این روزها تنها، در باغ دلم با تو خاطره می چینم

  • گیرم در کنار همین شبهای دراز دیوانه و مسخ شده پنجره ام باز و دست و چشم خشک شده به راهبه کوچه ای که رهگذرانش هی می آیند و هی میروند - بمیرم -کدام ستاره و ماه در آسمانروبند سیاه برچهره اش میزند !!؟؟؟کدا, ...ادامه مطلب

  • روزت مبارک ...

  • گویی خدا همعمرش بسر آمد تا توانست شاهکاری به نام _زن _ خلق کند عکس و نوشته گویایی تمام آن چیزیست که فردا را به نام مقدسش مزین کرده اند نام مقدس مادر و زن...//// و کاش ای کاش ؛مردان سرزمینم آن قدر مرد , ...ادامه مطلب

  • دلت پرشور و دمت گرم شیرین ترین دغدغه ی این روزهایم ...

  • دستم به نوشتن نمی رود دلم به آرامش ... تو خود بگو ؛ کدام سمت را قبله گاه نیاز کنم سجده بر کدامین راه نیامده ات بگذارم تا باز پرشود تنم در آرامشی که حضور تورا هرشب و روز به انتظار نشسته است   به گذشت, ...ادامه مطلب

  • آدمهای قصه ی امروز ...

  • همه ی ما در عمر خودمون حکایت چندین قصه و حکایتیم  رفتن آدمها خودش یه قصه جداست...  و ترک کردنشون هم حکایتی داره... اومدن و رفتنشون میتونه آغاز یه قصه  و رفتنشون یه حکایت دنباله دار یه تراژدی تلخ باشه , ...ادامه مطلب

  • روزگار غریبیست نازنین...

  • تکیه بر باد دیگر برایت از باد خواهم گفت از آخرین ویرانه هایی که در تنم فرو می ریزد روزگار غریبیست نازنین... روزگار غریبیست نازنین... همه که خود در این دنیا گم شده اند  دنبال -نیمه ی گم شده - خود می گرد,غریبیست ...ادامه مطلب

  • این روزها ...

  • این روزها... از تو نوشتن - بهانه - میخواهد و از تو ننوشتن - بهانه ها - وقتی نیستی سکوت تنها واژه ایست  که بودنت را انکار نمی کند ... مرد بودن من ربطی به زن شدن کسی ندارد .... نوشته شده در سی و یکم مرداد ۱۳۹۶ساعت 9:42 توسط حمید عسکری اطاقوری| |,روزها ...ادامه مطلب

  • روز تولدم تنها روزیست که زمین و زمان تحمل نفسم را بی گله و کنایه بر دوش میکشد

  • خدایا... وعده نگاهی داده بودی سبزتر از خواب بهشت از شاخه ی هیچ‌ درختی گناه نکردم و جهانت اما جهنمی از یک سیب بود !!! دیشب با چهار دیوار سفید چند پرنده کاغذی یک ساعت قدیمی خوش حافظه  و یک شمع  تولدم را جشن گرفتم همین قدر ساده ... همینقدر با شکوه... نوشته شده در یکم شهریور ۱۳۹۶ساعت 6:2 توسط حمید عسکری اطاقوری| |,تولدم,تنها,روزیست,زمین,زمان,تحمل,نفسم,کنایه,میکشد ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها