اردیبهشت آمده جان ، نمی آیی...!؟

ساخت وبلاگ

اردیبهشت آمده جان ، نمی آیی...!؟

هستی در خیالم

در روح و روانم

من مانده ام و قرنها چشم انتظار

به سلامی، به کلامی ...

قرنهاست که نیستی

خبر نمیگیری از من!!

از منه بی تو

از کسی که حالش غم دارد

دستانش می لرزد

دلش کسی را کم دارد

از چشمانم

آخ چشمانم

چشمانی که اشک دارد...

قرنهاست که رفته ای

بعد رفتن _تو _

شادی رفت

قلبم گرفت...

آرامش رفت

زبانم بند آمد

غم در نگاهم هرزه ی

کوچه وخیابان شد

دلم...

دلم...

آااخ دلم پژمرد...

قرنهاست خاموشم

حرفی نمی زنم

و سکوتم...

سکوتم...

آااخ سکوتم هزار حرف دارد برای _تو_

خاموشم و سرد

دلم آتش ...

خلاصه می گویم

دلگیرم از این جهان

دلتنگتم...

پ.ن

اعترافم این است :

تو جان منی اما،

از جان خودم دوست ترت میدارم❣️


نويسنده :حمید عسکری اطاقوری

تاريخ: هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت: 19:15

کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 ساعت: 19:39