آغوشت را برایم لقمه بگیر ...سفره ی تنت را برایم پهن کن ...
من از راه دوری آمده ام ...
آغوش تو ...
آغوش؛ آغوش خاطره می آفریند ...
آغوش تو خاطرهخیز میشود ...
در سایش لحظه های تن به تن شدن در...
گرفتارت میشوم ...
اسیر و در بدر ...
در میان تارهای تنیده مویت ...
در درزهای تودرتوی مژه هایت نی می نوازم
با شولای چوپانیام...
چه کس میتواند به رقصش نیاورد خیالش را؟
کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 268 تاريخ : سه شنبه 23 بهمن 1397 ساعت: 18:28