عشق یعنی ترس از دست دادن تو ....

ساخت وبلاگ
خدا بیامرزه مادربزرگ رو 
با چارقد سفید و گل گلیش...
هیچوقت نتونست والنتاین 
رو خوب تلفظ کنه...
اما زمزمه های تو نیایشش...
دستهای رو به آسمونش...
عطر یاس و مریم تو جانمازش..‌.
لالایی های پشت گهواره..‌.
زیر چشمی نگاه کردن پدربزرگ
 وقت شخم زدن زمینا ‌...
چهره مهربون زیر گیسهای سپیدش...
و اون خنده ملیحی که هرصبح
 تحویل پدر بزرگ  میداد...
زیباترین و عاشقانه ترین 
تابلو فرشی بود که از 
عاشقی  اون تو سرم 
نقش بسته ...

 

اونقده زیبا که هنوز هم 
که هنوزه ؛ فرشچیان نتونسته
نظیرش رو‌ تو قاب چارچوب 
هیچ معراجی به تصویر 
بکشه.‌‌..

این هم خونه زیبای پدر بزرگ و مادربزرگ که پر از خاطره های قشنگ و همیشه زنده ، همیشه پابرجاست 

 

کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 245 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 1:04